کد مطلب:5681 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:128

نقش حضرت خدیجه در پیشبرد اسلام
حضرت خدیجه علیها السلام شصت و هشت سال پیش از هجرت در مكه چشم به جهان گشود. پدرش خویلد، از فرزندان اسدبن عبدالعزی به شمار می آمد و مادرش فاطمه دختر زائدةبن اصم بود. جد هر دو «فهر» نام داشت و از قبیله قریش بودند.

به روایتی پدرش قبل از جنگ های فجار كشته شد و خدیجه را در دنیای پرآشوب آن روزگار تنها نهاد.

از سرنوشت خدیجه علیها السلام و نحوه زندگانی وی تا قبل از سنین میان سالی اطلاع دقیقی در دست نیست، اما آن چه مسلم می نماید این است كه او در دوران طفولیت، تجربیاتی گرانسنگ اندوخته بود، شاید پانزده سال بیش تر از عمرش نمی گذشت كه شاهد هجوم سپاه ابرهه به خانه خدا بود.

اولین متون تاریخی در مورد او به زمانی اشاره دارند كه با ترتیب دادن كاروان های تجاری به كسب درآمد پرداخت او با مدیریت و درایتی قوی، به دور از رسم تجّار زمانه، كه رباخواری را از اصول اولیّه كسب ثروت قرار داده بودند، به تجارت مضاربه ای روی آورد.

برخی از محقّقان بر این باورند كه خدیجه علیها السلام، پیش از پرداختن به تجارت، ابتدا با «عقیق بن خالد مخزومی» و بعد از مرگ وی با «ابن هالةبن منذر اسدی» ازدواج كرد. هند ثمره ازدواج با ابن هالة بود. و بدین سبب خدیجه را «ام هند» می خواندند.

اگر وقوع این ازدواج ها را بپذیریم، به عقیده بعضی این احتمال وجود دارد كه بخشی از دارایی اولیه خدیجه از طریق میراث شوهران به وی رسیده باشد. ولی در عین حال نمی توان قدرت و مدیریت وی را منكر شد، چنان كه تاریخ نگاران بارها از او با عناوینی چون «امراة حازمة لبیبة» بانوی دوراندیش و خردمند و «امراة عاقله» یعنی بانوی عاقل یاد كرده اند.

گرچه ستیز خدیجه علیها السلام با تجارت ربوی، كه گاه تا از دست دادن زن و فرزند بدهكار می كشید، خود مقوله ای مهم است، اما تابناكترین صفحات زندگی او زمانی شكل می گیرد كه با وجود زیبایی ظاهر و برخورداری از تمام صفات عالی زنانه هرگز در جامعه فاسد آن روزگار خود را نباخت و به چنان درجه ای از كمال و پاكی دست یافت كه به وی لقب «طاهره» دادند.

نویسندگان در توصیف او عباراتی چون «تدعی فی الجاهلیة الطاهرة» در جاهلیت به طاهره نامیده می شد، را به كار برده اند.

او از یاری فقرا روی برنمی گرداند و خانه اش پناهگاه نیازمندان بود.

كرَم و سخاوت، دوراندیشی و درایت، از وی بانویی پارسا و مورد احترام همگان ساخت. لقب «سیدة نساء قریش» كه در آن زمان به وی داده شد، از نفوذ اجتماعی و عمق احساس احترام مردم به وی پرده برمی دارد. كمالات روحی و عقلی و حسن ظاهر وی سبب شد تا گروه كثیری از مردان، اندیشه همسری او را در سر بپرورانند.

عقبةبن ابی معیط، صلت بن شهاب، ابوجهل و ابوسفیان از جمله مردان ثروتمند و صاحب نفوذ قریش بودند كه دست تمنّا به سوی او دراز كردند.

اما خدیجه درخواست آن ها را با ابراز بی علاقگی به ازدواج ردكرد. او در بخشی از گفت وگوهایش با «ورقةبن نوفل اسدبن عبدالعزی»، پسرعمویش، نیافتن شخص مورد نظر را دلیل عدم تمایل به ازدواج دانسته است.

خدیجه كه بر آیین حنیف ابراهیم خلیل الله باقی بود، اوقاتی از روز را با علمای مذهبی می گذراند و از سخنان و معارفشان بهره می برد. در این نشست ها گاه صحبت از ظهور پیامبری از قریش به میان می آمد كه خدیجه را سخت در تفكر فرو می برد.

روزی همراه گروهی از زنان با یكی از علمای یهود گفت وگو می كرد كه رهگذری جوان و بلند قامت توجهشان را جلب كرد.

عالم یهودی از خدیجه خواست او را به مجلس فراخواند. او رهگذر را به منزل آورد، عالم یهودی از جوان خواست كتف خود را بنمایاند. رهگذر پیراهن خود را كنار زد. او به دقت نگریست، درخشش نور نبوت را كه در كتابهایشان بشارت داده شده بود، در كتفش دید و گفت: این مُهر پیامبری است.

خدیجه، بعد از سؤال از دلیل عالم یهودی و دریافت جواب گفت: اگر عموهایش اینجا بودند اجازه نمی دادند تو چنین كنی، زیرا به شدت از وی مراقبت می كنند.

عالم یهودی گفت: او با زنی از قریش كه بزرگ قبیله اش شمرده می شود، ازدواج خواهد كرد.

علاوه بر این یك بار نیز در خواب دید كه خورشید بالای مكه چرخید و در خانه اش فرود آمد. او این خواب را با پسر عمویش «ورقة»، كه مسیحی بود و با كتب آسمانی آشنایی داشت، در میان نهاد. ورقه گفت: با مرد بزرگی كه شهرت جهانی می یابد ازدواج خواهی كرد.

مجموعه شواهد فوق خدیجه را وامی داشت كه از راهی عاقلانه گمشده اش را سوی خود بكشاند، پس شخصی را نزد امین قریش فرستاد و پیام داد كه با مقداری از اموال او به تجارت بپردازد و چون امین پذیرفت او را با بهترین كالاها و غلامش میسره راهی شام كرد. گروه كثیری از تاریخ نگاران بر این عقیده اند كه ابوطالب از خدیجه علیها السلام خواست تا مالی برای تجارت در اختیار محمّدصلی الله علیه وآله بگذارد. گروهی دیگر با این نظر به مقابله پرداخته، می گویند: عزت و شرف ابوطالب اجازه نمی داد كه آن ها اجیر شخص دیگر شوند. پس باید گفت كه وی بطور مضاربه به تجارت پرداخت و اجیر خدیجه نشد.

میسره در بازگشت كرامات امین قریش، خصوصاً ملاقات راهب با وی را برای خدیجه بازگو كرد.